گوشیم برای بار دوم اونقدر زنگ میخوره که صداش قطع میشه. غلت میزنم، ملو کش و قوس میاد و دوباره صدای گوشی میاد از یه جایی زیر تخت. رو به ملو میگم بر پدر و مادر ادم مزاحم مگه نه؟ دوباره چشاش رو میبنده. گوشیو به بدبختی از زیر تخت میکشم بیرون و جواب میدم چته سر صب نمیذاری بخوابم؟ میگه اینجوری که باهام حرف میزنیا، مور مور میشه کل تنم! صدامو صاف میکنم و میگم جونم عشقم، صبح زیبای بهاریت بخیر. میزنه زیر خنده و میگه چطوری؟ میگم هیچکدوم از عضلاتم رو نمیتونم منقبض کنم، انگار یه تریلی از روم رد شده، دو بار. دوباره میخنده. میگم چیکار داری؟ زود بگو حوصله ندارم. و من خوب بلدم چجوری این ادم رو به غلط کردن بندازم و اگه نتونم من نیستم! میگه چرا اعصاب نداری؟ میگم اعصاب دارم حوصله تورو ندارم. و ایشون تمام قد من رو یاد حماقت سری قبل میندازه و من باز هم با کله رفتم تو همون چاه و پشیمون نیستم و خیلی هم بهم خوش گذشته و لعنت به اون و لعنت به من که پشت دستم رو داغ نکردم و نمیکنم. میگه زنگ زدم حال ملو رو بپرسم. دیروز لنگ زده بود یکم و من با همههارت و پورتم جلوی این ادم زده بودم زیر گریه و اون با تعجب نگام کرده بود و من گفته بودم ذهن من در عرض همین پنج دقیقه احتمال یه کنسر استئولیتیک رو هم داده و اون برخلاف انتظارم بغلم کرده بود و گفته بودم خب پاشو ببریمش کلینیک و من نرفته بودم باهاش! حالا زنگ زده و حال ملو رو میپرسه. همون که دو ماه تمام من داغون رو پشم هم حساب نکرده بود. میگم ملو خوبه، به نظرم دیگه نمیلنگه، شیطونی میکنه و اشتهاش هم خوبه. میگه خب خداروشکر. میخوای راجع به دیروز حرف بزنیم؟ چشام از کاسه درمیاد و یه علامت تعجب بزرگ توی هوا میبینم. تو ذهنم میگذره که بگم چه غلطا! میخوای بگی من نمیخواستم اینجوری شه و تو باز حالت بد شه و فلان و بیسار اما حالا که شد چیکا میکنی؟ فرار! اما میگم نه دیروز خوش گذشت، مرسی. میخوام بخوابم خدافظ و قطع میکنم و من این ادم رو به غلط کردن نندازم من نیستم.
بیانیه مشترک تولیت های پیشگاه های مهذب درباره بازگشایی حرم های مطهر بازدید : 216
سه شنبه 5 خرداد 1399 زمان : 12:22